Born Villain

Born Villain

The smoker diaries
Born Villain

Born Villain

The smoker diaries

..گیجم. این روزای سال پیش جلو چشام دارن نمایش داده میشن!

همه لیاقت مرگو دارن.. 

حتا تو

حتا من!

..گذشته گذشت آینده هم آینده س و نمیدونم تو حال چه غلطی دارم میکنم!

..نمیخوام توضیحی راجع به عقایدم بدم. بعضیا سوالو فقط میپرسن که بعد نتیجه ی خودشونو بگیرن!


.."یک نفر" بلاخره درک میکنه چی هستم!


..وقتی روانپزشکم نتونه بفهمه چته..!

لعنتی من مطمئنم یه بیماری خاصیه قبلا راجبش شنیده بودم حالا که درگیرشم انگار نه انگار اصلا همچین چیزی وجود داره!

Autism

.. اون عادت یکی دو ماه پیشمو ترک کردم ولی امروز شیش صبح بود باز بریدم یه قطره اومد و دوباره خیره شدم به این قطره ی خوش رنگ. دلم نیومد ازش عکس نگیرم. در ضمن اتفاقی بود!

cruel world

.. وقتی خودشون میخوان خشن زندگی کنن باید انتظار خشونتو داشته باشن! 


..دیگه حرفای صادقانه رو باید ثابت کنی ولی دروغ و دورویی همیشه راحت باور میشه! به قول یکی جامعه معتاده به شنیدن دروغ!

ویز

...دلم میخواد تمام ساعتای بیداریم بهش گوش بدم



روزای عجیبی داره میگذره. یه سری توجه ها به سمتم داره جلب میشه که همیشه ازشون دوری میکردم.یه صدای ضبط شده از ویز ویز مگس دارم روزی چند بار پلی میکنم گوش میدم بش دلم میخواد تمام ساعتای بیداریم بهش گوش بدم حس عجیبی داره ذهن آدمو از همه چیزای مزخرف دور میکنه. وقتاییم که این خاموشه یه آلبوم متال که تو گوشیم دارم گوش میدم یه جورایی معتاد این دو تا شدم ینی اگه هدفون تو گوشم نباشه و بهشون گوش ندم احساس کمبود میکنم!

آهنگاش خیلی کم موسیقی خالص داره بیشترش صداست.. صدای خیابون.جیغ.باد.مگس..


انتظار سختیه.. نمیدونم کی قراره اون نفس سنگین که آرزومه رو بکشم و تموم شم دیگه اونایی که میشناسنم به اینی که شدم عادت کردن بعضیاشون یه حس دلسوزی نسبت بهم دارن که حالمو به هم میزنه.من هنوز مردم میتونم کنار بیام با اوضاعم!

نمیخوام اونقد بجنگم که برنده باشم فقط میخوام وقتی میمیرم همونی باشم که یه عمر بودم. 


Catatonia

..به دنیا که میاد گریه میکنه


هر ثانیه یکی.. میکوبه. این صدای تکراری تنها چیز هیجان انگیز زندگیشه.. گاهی تند میشه گاهی آروم تر.. همه جا تاریکه و چشاش بسته س. آروم خوابیده. یه حس عجیبی داره.. دلش میخواد آزاد شه بره ی جای بهتر یهو نفسش میگیره و بعد...

همه جا روشن میشه.. وقتی به دنیا میاد گریه میکنه. بدون اشک. گریه نیست داره اعتراض میکنه. یه جای بهتر میخواست. هیچ جایی رو نمیبینه. وجود چند نفرو دور خودش حس میکنه یکیشون خوشحاله که هنوزم بهش وصله..

.

.

چند سال بعد.. حتی یادش نمیاد اون اعتراض هاشو وقت تولد. ولی هنوزم دلش خیلی چیزا رو نمیخواد. دو سالش بود. همه چی به هم ریخت حتی نفهمید مادرش چه بلایی سرش اومده.. دیگه بیدار نشد

مریضه..ازش میترسن. تنهاست..

اعتراض اعتراض.. بدون یه نگاه

.

.

زیر آفتاب.  بدنش میسوزه. گشنشه. حتی بو گرفته. چند تا نگاهو حس میکنه.. چند نفر دورش جمع شدن..کمک نمیخواد ولی انتظارشو داره.. دوباره اعتراض. ولی ساکت.. همون صدای قبل تولشو میشنوه.. صدای قلب..

.

.

تموم شد

مرد

میره یه جای مزخرف تر..


چهار سال درد.. اعتراض.. معنی زندگیش همین بود!


مرگ با اسانس توت فرنگی!

جدیدا معنی "انتشار" در بلاگ اسکای به "ریفرش" تغییر پیدا کرده جالبه! 

بگذریم لابد حرف هایی که توی اون پست بوده ارزششون موندن تو این ذهن کرم خورده ست!


اعتقاد دارم یک موسیقی خوب هرچند کوتاه ارزشش اندازه ی یک تابلوی نقاشی یا یک شاهکار سینماست. تنها چیزی که میشه گفت توی زندگیم جریان داره هنوز موسیقیه.. و طبیعتا این دو یا سه آلبومی که هر هفته دارم تو سبک های مختلف میشنوم!! باعث شده موسیقی بیشتری از بقیه مردم شنیده باشم (چه جمله ی چرتی گفتم واقعا). از بین این همه اثر کمتر از سی تا ترک رو واقعا شاهکار میدونم. 

حس گذاشتن پست خاصی رو ندارم.. دلم میخواد یکی از اون آهنگا رو بذارم. هیچ توضیحی راجبش نمیدم خودش به اندازه ی کافی گویای ارزشش هست..


http://s3.picofile.com/file/7605176448/06_Sonata.mp3.html


جیغ

یه تیکه از یه انگشت روی زمین.. پر از مگس دورش

یه بطری کثیف هم روی میز افتاده که هرچی توش بوده ریخته بیرون

ساکت ساکت.. فقط صدای مگس شنیده میشه.. چه خبر بوده؟

بیرون یه تالار خیلی بزرگه.. تاریک.. قدیمی. صدایی که توشه واقعی نیست ولی میشه فهمید چیه.. جیغ. بعدشم صدای گلوله.. میپیچه تو سالن ولی هیچی توش نیست. خالیه.. و سفید!

یه پیانو هم اونجا هست.. اکثر جاهاش شکسته.. ازش صدا میاد ولی کسی پشتش نیست. بعد از اینکه صدای گلوله انعکاسش تموم میشه صدای پیانو میاد.. ولی کم کم محو میشه.

بازم سکوت.

خودشون کجان؟

کی؟

اینجا قبلا یه سری نفس میکشیدن. شاید مردن! خودشون همدیگرو کشتن..

سه تا تیر.. تو قلب دخترش یکی هم تو سر خودش. دلش خواست قبل مردن آهنگ مورد علاقه شو بنوازه

انگشت زنش بود.

عاشقش شده بود ولی یه روزی کشتش.. تیکه تیکه ش کرد

بیرون بارونیه.. تاریک. سرد..


.. دگر نصیحت مردم حکایتیست به گوشم!

سرد و رنگ پریده!

.. احتمالا مستی سگ خیلیا رو از یادش برده! 

ولی بقیه که مست نیستن چرا سگو یادشون رفته؟! 

که به آرزوی همیشگیش برسه و تو تنهایی بمیره؟ 

شاید..